الان دیگه دنیا رفته سمت گوشیهای هوشمند، اینترنت و شبکههای اجتماعی، و خیلی سریع همهچی عوض شد! مردم دیگه بیشتر وقتشونو تو فضای مجازی میگذروندن تا پای تلویزیون. همین شد که تبلیغات هم مهاجرت کرد!
نتیجه؟ یه چیز بهدردبخور و فوقالعاده به اسم دیجیتال مارکتینگ متولد شد.
به زبون ساده، دیجیتال مارکتینگ یعنی تبلیغ و معرفی کسبوکارت با استفاده از ابزارهای دیجیتال.
یعنی همون کاری که الان همه دارن میکنن:
فرقی نداره کوچیک باشی یا بزرگ، سنتی باشی یا آنلاین، تا وقتی مخاطبت گوشی دستشه، دیجیتال مارکتینگ لازمهی کارته!
وقتی گوگل و شبکههای اجتماعی اومدن، دنیا پر شد از دیتا و آمار.
قبلترها کسی نمیدونست چند نفر آگهیشو دیدن یا چند نفر باهاش تماس گرفتن.
اما با دیجیتال مارکتینگ، یه دکمه میزنی و دقیق میفهمی چند نفر تبلیغتو دیدن، چند نفر روش کلیک کردن، از کجا اومدن، چند ثانیه موندن، و حتی چرا نرفتن مرحلهی بعد.
اونجا بود که مارکترها فهمیدن:
«اوه! این روش هم ارزونتره، هم دقیقتره، هم قابل اندازهگیریه!»
و از همونجا دیجیتال مارکتینگ شد سلطان دنیای تبلیغات.
حالا اینجور نیست که فقط با یه پیج اینستا بشه گفت "من دیجیتال مارکترم!"
پشتش یه عالمه اصول و فکره:
واقعیت؟ برای همه!
از یه نونوایی محل گرفته تا یه برند میلیاردی.
فرقش فقط تو ابزاره. نونوایی میتونه لوکیشنش رو تو گوگلمپ ثبت کنه و پست خوشگل از نون تازه بذاره،
یه برند بزرگ هم میتونه کمپین تبلیغاتی در سطح کشور راه بندازه.
مهم اینه که دیجیتال مارکتینگ بهت اجازه میده مستقیم با مشتری در ارتباط باشی، بدون واسطه.
برند "Airbnb" یه استارتاپ کوچیک که الان تبدیل شده به غول جهانی اقامتگاهها.
اولش سه تا جوون آمریکایی بودن که توی خونهشون چند تا تشک بادی انداختن و گفتن:
«بیایید اتاقهامونو اجاره بدیم!»
اما خب، کسی نمیدونست همچین چیزی وجود داره. تبلیغات سنتی هم برای یه استارتاپ بدون بودجه، عملاً غیرممکن بود.
اینجا بود که دیجیتال مارکتینگ وارد بازی شد.
مرحله اول، قدرت محتوا:
اونها شروع کردن به تولید محتوا دربارهی سفر، تجربههای محلی، آدمهایی که خونهشونو اجاره دادن.
اما نکته این بود: محتواشون تبلیغاتی نبود، انسانی بود. پر از داستان واقعی، عکس واقعی و احساس واقعی.
مردم با خوندنش حس میکردن خودشون اونجا بودن.
مرحله دوم، شبکههای اجتماعی:
Airbnb تو اینستاگرام، عکسهای مهمانها رو منتشر کرد، با هشتگ اختصاصی خودش.
اینطوری کاربران خودشون تبدیل شدن به تولیدکنندهی محتوا!
یه جور تبلیغ رایگان اما فوقالعاده مؤثر.
مرحله سوم، تحلیل و شخصیسازی:
اونا با تحلیل رفتار کاربرا فهمیدن هر کسی دنبال چه نوع اقامتگاهیه.
بعد ایمیلهایی فرستادن که دقیقاً همون سلیقهی کاربر توش بود.
یعنی اگه تو دنبال خونهی ساحلی بودی، ایمیل بعدی پر از خونههای کنار دریا بود.
نتیجه؟
Airbnb از یه ایدهی کوچیک رسید به شرکتی میلیارد دلاری که کل صنعت هتلداری رو تکون داد.
و همهی اینا با قدرت دیجیتال مارکتینگ هوشمندانه اتفاق افتاد، نه با تبلیغات سنتی گرون و بیهدف.
دیجیتال مارکتینگ مثل آشپزیه! باید بدونی چی داری و چی میخوای درست کنی.
اگه تازهکاری، با شبکههای اجتماعی شروع کن. محتوای مفید، جذاب و واقعی بساز.
براحتی خدمات خودت رو در سایت تیک اپ ثبت کن تا توی گوگل دیده بشی و اگر بودجه برای ریخت و پاش داری یه سایت درست کن.
بعد برو سراغ تکمپین های تبلغاتی یا تبلیغات در پلتفرم های مختلف.
و در نهایت، تحلیل کن. چون بدون تحلیل، کل زحمتت مثل آش بدون نمکه!
اما نهایتا؛
دیجیتال مارکتینگ فقط یه روش تبلیغ نیست، یه طرز فکره.
یه طرز فکر که میگه:
«مشتری تو فضای دیجیتال نفس میکشه، پس منم باید اونجا باشم!»
اگه باهوش و پیگیر باشی، دیجیتال مارکتینگ میتونه کسبوکارتو از یه مغازهی محلی به یه برند قابل احترام تبدیل کنه.
و این، یعنی قدرت واقعی دنیای دیجیتال.